♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ خوب که بگردی عشق رو هرجای خونه میتونی پیدا کنی بین دونههای پودر ماشینی که میریزم تا پیرهن آبیت رو بشور بین برنجهای مخلوط شده با قرمهسبزی، که هیچوقت بلد نشدم اونجوری که باید درستش کنم؛ ولی تو همیشه با بهبه گفتن خوردیش بین کتابایی که اون اولا واست کادو گرفته بودم، بین نامههای نادر ابراهیمی تووی نگاه چشمام، که گاهی بدون هیچ حرفی فقط دوخته میشه بهت قاطی چای دارچینای عصرای تابستون و طعم عسل حل شده با شیر گرم حتی تووی موج موج خستگی صورتم، وقتی که خوابم آره، عشق رو هرجای خونه که بگردی میتونی پیدا کنی مخصوصاً توو کاغذی که روش مینویسم خیلی دوستت دارم و بعضی شبا میچسبونم به در یخچال، تا صبح وقتی داری میری ببینیش و تو هم پایینش برام مینویسی من خیلی بیشتر از خیلیِ تو، دوستت دارم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ گویند که عشاق جهان عقل ندارند یعنی تو خری ، من به مراتب ز تو خرتر ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ علیرضا فیاض
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ بخشی از نامه ی شهید سید محمدرضا دستواره به همسرش _خانم رستمیان خدمت یگانه همسر مهربانم سلام – دوستت دارم ضمن عرض سلام امیدوارم حالت خوب باشد و هیچگونه ناراحتی نداشته باشی و اوقات را بخوبی و خوشی بسر ببری و خداوند دائماً حافظ و نگهدارت باشد همسرم بسیار دلم برایت تنگ شده و هوای تو را کرده است بعد از هر نمازی دعایت میکنم آخر میدانی خیلی دوستت دارم و چون خیلی دوستت دارم دلم هم برایت خیلی تنگ میشود و چون نمیتوانم پیشت باشم لذا برایت دعا میکنم حال خودم خوب است اما بواسطه شهادت حسن عزیز خیلی ناراحتم ولی چه کنم که کاری از دستم بر نمیآید فقط باید بخدا پناه برد امینی هم زخمی شده و رفته و لذا خیلی تنها هستم خیلی حوصلهام سر رفته ولی دائما از خدای بزرگ کمک میگیرم و خودش صبر میدهد والا تا الان میبایست دق کرده باشم خیلی دلم میخواست کنار تو بودم و چند ساعتی درددل میکردم و کمی تسلی پیدا می کردم بزودی شاید بیایم ولی باز نوشتن این نامه باعث کمی آرامش خاطرم گردید چون باز گفتگو با یک رفیق است با یک رفیقی که خیلی دوستش دارم و دوستم دارد امیدوارم که متاثرت نکرده باشم میدانم ناراحت میشوی ولی خودت را کنترل کن *♥♥♥♥*♥♥♥♥* نامه های عاشقانه | قسمت اول | شهید عباس دوران ◄ نامه های عاشقانه | قسمت دوم | محمدرضا ملک خواه ◄ نامه های عاشقانه | قسمت سوم | علیرضا اشرف گنجویی ◄ نامه های عاشقانه | قسمت چهارم | روح اللَّه خمینی ◄ نامه های عاشقانه | قسمت پنجم | محسن حججی ◄
*~*~*~*~*~*~*~* معلم ها همیشه به فکر پیشرفت دانش آموزاشونن چه معلم های واقعی چه تو کارتون ها و انمیمه ها اگه چند دقیقه به رفتار هاشون فکر کنی میفهمی ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ شما رو نمیدونم ولی من از همینجا به معلمم میگم معلم عزیزم روزت مبارک؛خیلی دوستت دارم به قول شاعر 《معلم قافله سالار عشق است》 *!^^!^^^^!^^!* ❤🌸🌷🌹روز معلم مبارک❤🌸🌷🌹
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سلام. یارو دکتر خوش تیپه گفته به هر کی میرسم نگم سلام، ولی من میگم به شما. شما که هرکی نیسی، سلام جات خالی، پریشب باد زد برگ درخت پیره رو ریخت تو حیاط آسایشگاه یهو دیدیم همه جا شد برگای چروک زرد و نارنجی، خسته خسته فهمیدیم پاییز شده. پاییز یهو میاد، می دونی که وقتی میاد که بدونی بهارت رفته واسه همیشه گفته بودم برات این روزا خوبم، یعنی از وقتی فراموشت کردم خوبم صبح تا شب به دیوار نیگا می کنم به همه چی فکر میکنم غیر تو، شبا هم قرصای آبی میخورم، خوابم نمی بره راه میرم تو حیاط، با دو تا مورچه رفیق شدیم، تا صبح با هم می گردیم دور حوض خالی، ساکت ساکت حوض خالی عین قبره، آدم دوس داره بره بخوابه توش، ولی یادمون میاد هیشکی نیس بالا قبرمون گل بذاره، میگیم ولش کن نصفه شبی چارشب پیشا رفتیم با پرستار قشنگه حرف زدیم، نمره خونه شما رو دادیم گرفت، یه دل سیر صداتو گوش کردیم صدات رو پیغامگیر عین قدیما مهربونه، همونجوری که میگفتی انقد منو نخندون دیوونه. یادته؟ یادت رفته از بس نبودیم عکساتو دیدم دلبر. با یارو جدیدیه، تو سفید پوشیدی اون سیاه، چه به هم میاین چقد هم قشنگ خندیده بودی براش، یه جوری نیگاش کرده بودی انگار که اون تو باشه و تو من همون شکلیه که دوس داشتی همیشه قشنگه، دوسش دارم. یعنی هر کی رو تو دوس داری منم دوس دارم این نامه آخرمه واسه تو باس جمع کنیم بریم از این آسایشگاه، دکتر گفته روزا میتونی بری کار کنی، شبا بیای همینجا بخوابی خیلی بهترم توئم دیگه نترس ، من نمیام داد بزنم سرت، نمیامَم دورت بگردم، نمیام اونقد بخندونمت که ضعف کنی، نمیام بشینم بغل دستت تو ماشینت و سر هر پیچ ماچت کنم، نمیام برات شعر بخونم شبا، نمیام اونقد بگم میشه دلبرانه بنگری که کلافه شی، نمیام بمونم کنارت و شب تا صبح نیگات کنم بس که ماهی وقتی خوابی نه میرم گم و گور میشم، ته مهای شهر جدیدیه از من بهتره، میدونم دیدم تو عکسا ببخش اگه نبودم اونی که میخواستی، دوس داشتم باشم، بلد نبودم توئم دیگه فکر من نباش، غصه نخور، نیا از پشت میله های آسایشگاه یواشکی نیگام کن خوبم خیال کن دیوونه یه شب خوابید تو حوض خالی، مورچه ها خاک ریختن روش، کلاغ واسش مرثیه خوند، برف اومد همه یادشون رفته من رو، تو هم بخند و بگذر و فراموش کن که دنیا محل گذره حالا که تموم شده بذار این خط آخر نامه بگم برات، می ارزید اون روزا به این شبا می ارزید گفتم که بدونی پشیمون نیسم فقط دیگه نیسم، خستم، میخوام چارتا پاییز بخوابم همه میگن آبروم رفته، منم میخندم ومیگم همینه آبرو خدافس
o*o*o*o*o*o*o*o حالم خوب است...درست مثل کسی که درحال مصرف مواد مخدره حالم بد است...درست مثل کسی که مواد مخدر دیگر رویش تاثیری ندارد حال افکارم ابریست...درست مثل کسی که دود مواد مخدر رو به ریه هایش میفرستد حال چشمانم بارانیست...درست مثل کسی که بخاطر دردهای زندگی به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده است حال دستانم لرزان است...درست مثل عوارض مصرف بیش از اندازه مواد مخدر دلم معتاد شده...به خنده هایش،به گریه هایش،به نحوه ی حرف زدنش،به شیوه ی راه رفتنش،به نگاه های پرمعنایش،به بوی خوب عطر تنش،به صورت ماهش،به زیبایی انگشتانش،به شیرین بودن حرفهایش،به...درست مثل کسی که به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده است و بدون آن دیگر شاد نمیشود؛اصلا بدون آن دیگر زندگیش معنا ندارد؛و میداند آخر خط این اعتیاد بیش از اندازه اش تنها مرگ است
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ بعضی اوقات به ستاره ها خیلی حسودیم میشه حسودیم میشه چون که اونا میتونن هر شب یه دل سیر کسی رو که خیلی خیلی دوسش دارم رو نگاه کنن برای دیدنت...بوییدنت...لمس دستانت...هفت آسمان را گذر کردم Sepideh.MJ
یه چند وقته خیلی با خدا رفیق شدم با هم میگیم ، میخندیم هر روز صبح با من سوار دوچرخه میشه ، میشونمش جلوی دوچرخه با هم میریم مغازه براش آواز میخونم ، حرف میزنیم ، ظهر ، بعد از ظهر و شبم همیطوری یبار ظهر بود تو مسیر برگشت خونه داشتم باش حرف میزدم بش میگفتم خدایا بیا خدا نباش دوستم باش بعد بش گفتم اوووووف چه دوست زور داری هستیا ایول بعد بش گفتم خدایا دلت بسوزه من ، خدایی به قدرت و پر زوریه تو دارم ولی تو نداری خدا هم هی میخندید بعد وسط همین صحبتا بودیم یهو گفتم خدایا دوست هم نمخا باشی بیا عشقم باش یهو قیافش ایطوری شد 😐😗 بعد گفتمم نههههه اصن بیا دوز دخترم بشو بعد قیافش ایطوری شد 😟😟 بعد گفتم اصن بیا یه بوس خاک بر سری ازت بگیرم بعدم لبامو قنچه کردم چشامم بستم که یهو چرخم لیز خورد با باکسن خوردم زمین ک#ونم پاره شد خدا هم افتاد تو شمشادا فکر کنم داشت در مقابل بوس کردن مقاومت میکرد که خوردیم زمین رفتم بلندش کردم تکوندمش دوباره راه افتادیم رفتیم خونه *baghal* خیلی خدای گوگولی ایه ، خیلی دوزش دارم **♥** *ghalb_sorati*
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم